منطق آری-تعصب نه
بیاییم به تعصب نه بگوییم... 
قالب وبلاگ


چت

تعبیر خواب آنلاین

 .

نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان "منطق آری-تعصب نه" و آدرس manteqari-tasobna.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





بهترین راه مبارزه با این خوی زشت و طریق نجات از این مهلکه بزرگ، تلاش و کوشش برای بالا بردن سطح فرهنگ و فکر و ایمان هر قوم و جمعیت است. در حقیقت داروی این درد را قرآن مجید نقطه مقابل آن، داشتن سکینه و روح تقوی می‌داند: یعنی آنجا که ایمان و آرامش و تقوی است، حمیت جاهلیت نیست و آنجا که حمیت جاهلیت است ایمان و تقوی در کار نیست. [۲۷]
نقل شده است که میان زن عرب و عجم اختلافی پیدا شد. نزد حضرت علی (علیه‌السلام) آمدند و حضرت تفاوتی قائل نشد. زن عرب اعتراض کرد. امام دو مشت خاک در دست گرفت و فرمود: “میان این دو مشت فرقی نمی‌یابم.” [۲۸]
البته درست است که اسلام اصل تعصب و غیرت را که حکمی است فطری تایید می‌کند اما آنجایی که تعصب ورزیدن، خداپسند باشد، باید تعصب ورزید، مانند جایی که شکمبه گوسفندی را در حال سجود بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرتاب کردند، حمزة بن عبدالمطلب عصبانی شد و گفت:
ـ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(علیه‌السلام):لَمْ یُدْخِلِ الْجَنَّةَ حَمِیَّةٌ غَیْرُ حَمِیَّةِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ ذَلِکَ حِینَ أَسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبِیِّ ص فِی حَدِیثِ السَّلَی الَّذِی أُلْقِیَ عَلَی النَّبِیِّ(صلی‌الله‌علیه‌وآله)
به خاطر این بی‌ادبی من مسلمان شدم. [۲۹]
در پایان‌ به‌ مطلبی‌ از حضرت‌ امام‌ خمینی‌ (ره) اشاره‌ می‌شود که‌ فرمودند:
«ما باید سعی‌ کنیم‌ حصارهای‌ جهل‌ و خرافه‌ را شکسته‌ تا به‌ سرچشمه‌ زلال‌ اسلام‌ ناب‌ محمدی‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برسیم.» [۳۰]

منبع:http://wikifeqh.ir/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:57 ] [ شعیب ملازهی ]

۱- بی ایمانی
در حدیثی از امام صادق (علیه‌السلام) می‌خوانیم:
( من تعصب او تعصب له فقد خلع ربقة الایمان من عنقه)

“کسی که تعصب به خرج دهد یا برای او تعصب داشته باشند پیوند ایمان را از گردن خویش برداشته است”. [۲۲]
۲- انحراف از حق
اصولا انتقال سنت‌های غلط از قومی به قوم دیگر در سایه شوم همین” حمیت جاهلیت” صورت می‌گیرد و پافشاری اقوام منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی نیز غالبا از همین رهگذر است. [۲۳]تحجر عقلی، قلبی‌ و تحجر در موضع‌ عملی‌ و رفتاری، علت‌ عدم‌ پذیرش‌ حق‌ و گرایش‌ به‌ کمال‌ و سعادت‌ واقعی‌ می‌گردد. وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا نُومِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُومِنین. [۲۴]
۳- سوء مدیریت
«تحجرگرایی» مانع‌ جدی‌ در شکوفایی‌ اندیشه‌ دینی‌ و ایجاد تعامل‌ مثبت‌ نظری‌ و عملی‌ با «حقیقت»، «معرفت»، حکمت‌ و حکومت، مدیریت‌ و سیاست‌ و حتی‌ تقدیر معیشت‌ است‌ و متحجران‌ از اسلام‌ جز آموزه‌های‌ بسته‌ و رسوب‌ شده‌ و انعطاف‌ ناپذیر در برخورد با اقتضائات‌ زمان‌ و مکان‌ و تغییر موضوع‌ و محمول‌ها ندارند و هرگز پذیرای‌ نقد اندیشه‌ و عمل‌ خویش، بازشناسی‌ و بازنگری‌ فکر و فعل‌ به‌ اصطلاح‌ اسلامی‌ خود نیستند و همواره‌ راکد و تحول‌ ناپذیرند. [۲۵]
۴- عقب ماندگی و جاهلیت
به هر حال، شک نیست که وجود چنین حالتی در فرد یا جامعه باعث عقب ماندگی و سقوط آن جامعه است، پرده‌های سنگینی بر عقل و فکر می‌افکند و انسان را از درک صحیح و تشخیص سالم باز می‌دارد و گاه تمام مصالح او را به باد فنا می‌دهد. چنانچه در حدیثی از حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمده است:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ أَعْرَابِ الْجَاهِلِیَّة
”کسی که در قلبش به اندازه دانه خردلی عصبیت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می‌کند”. [۲۶]
۵- ایجاد تفرقه در جامعه
اگر جامعه‌ای از مجموع افراد و گروههای متعصب که یکدیگر را قبول ندارند تشکیل شده باشد، هیچگاه اتحاد و انسجام در بین آنها رخ نخواهد داد.
به همین جهت می‌باشد که استعمارگران تلاش می‌کنند بین ملتهای اسلامی تعصب کورکورانه و منفی را رواج دهند و حتی در داخل کشور هم با ایجاد تعصب مذموم بین گروهها و اقوام مختلف وحدت ملی را از بین می‌برند.‌

منبع:http://wikifeqh.ir/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:56 ] [ شعیب ملازهی ]


۱- تکبر
یکی از ریشه‌های تعصب‌، تکبر می‌باشد که نمونه بارز آن در داستان سجده نکردن شیطان بر آدم نمایان می‌شود. امام علی(علیه‌السلام) در این باره می‌فرماید:
"اما ابلیس فتعصب علی آدم لاصله وطعن فی خلقته فقال انا ناری وانت طینی".
” ابلیس به خاطر اصل و ریشه خود بر آدم تعصب ورزید”. [۱۸]
۲- مال و ثروت
امیرالمومنین در یکی دیگر از بیانات خود می‌فرماید:
"واما الاغنیاء من مترفه الامم فتعصبوا لاثار مواقع النعم"
“اما توانگران از مرفهین امت‌های گذشته به خاطر آثار نعمت‌ها تعصب ورزیدند”. [۱۹]
۳- تقلید کورکورانه
تقلید اقسام مختلفی دارد که یک نوع ازآن مذموم است و آن تقلید جاهل از جاهل می‌باشد که گاه عامل اصلی تعصب و غیرت‌ورزی نابجا می‌باشد. همچنین پیروی ناآگاهانه و دفاع افراطی از پدران و اجداد و شخصیتهای بزرگ قوم و قبیله، سرچشمه بسیاری از جنگ‌ها در طول تاریخ بوده است و عاملی برای انتقال خرافات و زشتی‌ها- تحت عنوان آداب و سنن قبیله و نژاد- به اقوام دیگر شده است.
شهید مطهری در کتاب اسلام و مقتضیات زمان، جریان‌ خوارج‌ را اولین‌ جریان‌ جمود آمیز در ضربه‌ زدن‌ به‌ اسلام ‌ معرفی‌ می‌کند که‌ در بستری‌ سیاسی، بر اثر خلاهای‌ فکری‌ و معرفتی‌ و فقدان‌ عمق‌ اندیشه‌ و درک‌ مفاهیم‌ قرآنی‌ شکل‌ گرفت. [۲۰]
همچنین ایشان، مولفه‌هایی‌ چون: نگرش‌ محدود به‌ اسلام، عدم‌ شناخت‌ نیازهای‌ زمان، عدم‌ پاسخ‌گویی‌ عمیق‌ و فراگیر به‌ سوال‌ها و شبهات‌ و حتی‌ توقف‌ در آن‌ها و در جا زدن‌ و شبیه‌سازی‌ فرهنگ‌اسلام‌ به‌ فرهنگ‌ کلیسایی‌ قرون‌ وسطی را از مولفه‌های‌ ساختاری‌ و بنیادین‌ جهل، جمود، تحجر می‌داند. [۲۱]

منبع:http://wikifeqh.ir/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:54 ] [ شعیب ملازهی ]

بدون شک انسان به هر سرزمین یا قبیله و نژادی تعلق داشته باشد نسبت به آن عشق می‌ورزد و این پیوند علاقه او با سرزمین و قوم و نژادش نه تنها عیب نیست بلکه عامل سازنده‌ای برای همکاریهای اجتماعی او است. ولی اگر این امر از حدش بگذرد به صورت مخرب و گاه فاجعه‌آفرین درخواهد آمد و منظور از تعصب نژادی و قبیلگی که مورد نکوهش قرار می‌گیرد همین” افراط” است.
دفاع افراطی از قوم و قبیله و نژاد و وطن ، سرچشمه بسیاری از جنگها در طول تاریخ بوده است و عاملی برای انتقال خرافات و زشتیها -تحت عنوان آداب و سنن قبیله و نژاد- به اقوام دیگر شده است.
این دفاع و طرفداری افراطی گاه به جایی می‌رسد که بدترین افراد قبیله در نظر او زیبا و بهترین افراد قبیله دیگر در نظر او زشت و شوم است و همچنین آداب و سنت‌های زشت و زیبا و به تعبیر دیگر تعصب نژادی پرده‌ای است از خودخواهی و جهل که بر روی افکار و درک و عقل انسان قرار می‌گیرد و قضاوت صحیح را از کار می‌اندازد.
این حالت عصبیت در میان بعضی اقوام صورت حادتری دارد، از جمله گروهی از اعراب که به تعصب، معروف و مشهورند. [۱۶] خداوند در آیه مبارکه چنین می‌فرماید:
وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلی بَعْضِ الاعْجَمینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُومِنین-

«اگر قرآن بر غیر عرب نازل می‌شد (اعراب)هرگز به آن ایمان نمی‌آوردند.» [۱۷]

منبع:http://wikifeqh.ir/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:53 ] [ شعیب ملازهی ]

دین اسلام مساله غیرت و تعصب را باطل معرفی نکرده و بلکه اصل آن را حفظ نموده است. زیرا غیرت ریشه در فطرت انسانی دارد و اسلام هم دین فطرت است. البته در جزئیات تعصب دخالت کرده و فرموده است آن قدر از غیرت و تعصب که مطابق با فطرت است حق می‌باشد ولی شاخ و برگی که اقوام به آن داده‌اند باطل می‌باشد. مثلا در طی زندگی مواقعی وجود دارد که شخص احساس می‌کند دیگران به منافع او تجاوز می‌کنند و رعایت احترام مقدسات (مثلا اطفال و ناموس ) او را نمی‌کنند و یا درصدد هستند آبروی او را بریزند و خاندان او را هتک حرمت نمایند، در اینجا است که باورهای دینی او را وادار به دفاع می‌سازد.
به عبارت دیگر لزوم دفاع از خود و از متعلقات خود حکمی است که فطرت، به گردن بشر انداخته است.
البته نحوه بکار بردن این نیرو و اطاعت از این حکم فطرت به دو گونه می‌باشد:
یکی به نحو شایسته یعنی بکارگیری تعصب و غیرت انسانی برای دفاع از حق خود و دیگری به نحو ناشایست و مذموم‌؛ یعنی خود عمل باطل باشد و برای حفظ باطل هم انجام گیرد که معلوم است در این صورت چه فساد و شقاوتی در پی دارد و چقدر نظام امور زندگی را به هم می‌زند. [۱۵]

منبع:http://wikifeqh.ir/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:52 ] [ شعیب ملازهی ]

تعبیر دیگر که از عصبیت در آیات و روایات آمده” حمیت” یا” حمیت جاهلیت” است.” حمیت” در اصل از ماده” حمی” به معنی حرارت است و سپس در معنی غضب و بعدا به معنی نخوت و تعصب آمیخته با غضب به کار رفته است. این واژه گاه در همین معنی مذموم (توأم با قید جاهلیت ، یا بدون آن) و گاه در معنی ممدوح و پسندیده به کار می‌رود و اشاره به غیرت منطقی و تعصب در امور مثبت و سازنده است. [۹]
امام علی (علیه‌السلام) می ‌فرماید:
« فان کان لا بد من العصبیة فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الامور»
“اگر قرار هست تعصبی داشته باشید این تعصب شما به خاطر اخلاق پسندیده، افعال نیک و کارهای خوب باشد”. [۱۰]ضمنا از این حدیث بخوبی روشن می‌شود که ایستادگی سرسختانه برای طرفداری از یک واقعیت مطلوب، نه تنها تعصب مذموم نیست، بلکه می‌تواند خلاء روحی انسان را در پیوندهای نادرست جاهلی پر کند. [۱۱]
درحدیثی از امام باقر(علیه‌السلام) می‌خوانیم که از آن حضرت درباره” تعصب” سؤال کردند. ایشان فرمودند:
(العصبیة التی یاثم علیها صاحبها ان یری الرجل شرار قومه خیرا من خیار قوم آخرین، و لیس من العصبیة ان یحب الرجل قومه، و لکن من العصبیة ان یعین قومه علی الظلم. )
“تعصبی که انسان به خاطر آن گناهکار می‌شود این است که اشرار قومش را بهتر از نیکان قوم دیگر بداند، اما اینکه انسان قوم و قبیله خویش را دوست دارد عصبیت نیست، عصبیت آن است کهانسان قوم و قبیله خود را در ستمگری یاری دهد”. [۱۲] .
امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام) به هنگام انتقاد از بعضی از یاران سست عنصر و سرکش می‌فرماید:
(( منیت بمن لا یطیع اذا امرت و لا یجیب اذا دعوت...اما دین یجمعکم و لا حمیة تحمشکم.))
“گرفتار مردمی شده‌ام که اگر فرمان دهم اطاعت نمی‌کنند و اگر دعوتشان کنم اجابت نمی‌کنند... آیا دین ندارید که شما را جمع کند؟ یا غیرتی که شما را به خشم آورد؟ (و به انجام وظائف وا دارد).[۱۳]
تعصب غالبا در همان معنی مذموم به کار رفته است، چنان‌که امیر مؤمنان علی(علیه‌السلام) در خطبه” قاصعه” بارها روی این معنی تکیه کرده است؛ هنگامی که مردم را از تعصبات جاهلیت بر حذر می‌دارد، می‌فرماید:
فاطفئوا ما کمن فی قلوبکم من نیران العصبیة و احقاد الجاهلیة، فانما تلک الحمیة تکون فی المسلم من خطرات الشیطان و نخواته و نزغاته و نفثاته.

“شراره‌های تعصب و کینه‌های جاهلی را که در قلب دارید خاموش سازید که این نخوت و حمیت و تعصب ناروا در مسلمانان از القائات و نخوت و وسوسه شیطان است”. [۱۴]

منبع:http://wikifeqh.ir/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:51 ] [ شعیب ملازهی ]

در بررسی آیات قرآن گوشه‌ای از ادعاهای بی‌دلیل جمعی از یهود و نصاری را می‌بینیم که نتیجه‌اش انحصارطلبی و سپس تعصب است.
در آیه‌ای می‌فرماید: (وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری‌ عَلی‌ شَیْ‌ءٍ وَ قالَتِ النَّصاری‌ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی‌ شَیْ‌ءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ)؛
«یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتی نزد خدا ندارند و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتی ندارند و بر باطلند». [۳]
جمله” لیست... علی شی‌ء” اشاره به این است که آنها در پیشگاه خدا مقامی ندارند، یا اینکه دین و آئین آنها چیز قابل ملاحظه‌ای نیست. سپس اضافه می‌کند: آنها این سخنان را می‌گویند در حالی که کتاب آسمانی را می‌خوانند”! یعنی با در دست داشتن کتاب الهی که می‌تواند راهگشای آنها در این مسائل باشد این گونه سخنان که سرچشمه‌ای جز تعصب و عناد و لجاج ندارد بسیار عجیب است.
این آیه سرچشمه اصلی تعصب را، جهل و نادانی معرفی کرده است. زیرا افراد نادان همواره در محیط زندگی خود محصورند و غیر آن را قبول ندارند، به آئینی که از کودکی با آن آشنا شده‌اند هر چند خرافی و بی‌اساس باشد سخت دل می ‌بندند و غیر آن را منکر می‌شوند. [۴]
البته در بررسی واژه جمود، آیه دیگری مطرح می‌شود‌ که می‌فرماید:
((ثم‌ قست‌ قلوبکم‌ من‌ بعد ذلک‌ فهی‌ کالحجاره‌ او اشد قسوه.))
“پس از آن دلهای شما چون سنگ، سخت گردید، حتی سخت‌تر از سنگ که از سنگ گاه جویها روان شود و چون شکافته شود آب از آن بیرون جهد”. [۵]که در حقیقت‌ آدمیانی‌ را منظور می‌کند که‌ تمام‌ وجودشان‌ سخت‌ و سیاه‌ شده‌ و در برابر اندیشه، اشراق، شناخت‌ و شهود نفوذ ناپذیرند و از جرگه‌ اصحاب‌ تفکر و اندیشه‌ و ارباب‌ شهود و ذوق ،‌ خارج بوده‌ و هدایت‌ ناپذیرند.
در روایات اسلامی نیز از موضوع تعصب به عنوان یک اخلاق مذموم، شدیداً نکوهش شده است تا آنجا که در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خوانیم:
کان رسول اللَّه(ص) یتعوذ فی کل یوم من ست من الشک و الشرک و الحمیة و الغضب و البغی و الحسد"
«ایشان همه روز از شش چیز به خدا پناه می‌برد: از شک و شرک و حمیت (تعصب) و غضب و ظلم و حسد ». [۶]
هنگامیکه پیامبر اسلام ، مشرکین را به آئین یکتاپرستی دعوت می‌کرد آنان بنا به محدودیت فرهنگی و فکری که داشتند و نظر به تعصب قومی، پاسخ می‌دادند: رفتار و عقائد ما همانست که پدران ما داشته‌اند و هرگز تغییر مسلک نخواهیم داد. بنابراین از پندها و اندرزهای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جز فریاد دعوت چیزی نمی‌شنیدند؛ درست مانند گوسفندانی که سخت سرگرم چرا باشند و گاه گاهی فریاد چوپان را بشنوند ولی هرگز به آن توجه نکرده و به راه خود ادامه دهند. [۷]
همچنین از روایات استفاده می‌شود که ابلیس نخستین کسی بود که تعصب به خرج داد. امام علی(علیه‌السلام) نیز بحث رسا و کوبنده‌ای در خطبه قاصعه در این زمینه بیان فرموده است:
" اما ابلیس فتعصب علی آدم لاصله و طعن علیه فی خلقته، فقال انا ناری و انت طینی"
«ابلیس در برابر آدم به خاطر اصل و اساس خویش تعصب ورزید و آدم را مورد طعن قرار داد و گفت:” من از آتشم تو از خاک » [۸]

منبع:http://wikifeqh.ir/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:48 ] [ شعیب ملازهی ]

برخي از خصلت ها عامل مهمي در خروج انسان از اعتدال شخصيتي است. اين خصلت ها افزون بر آن كه در منش و رفتار آدمي تاثير مي گذارد در بينش و نگرش وي نيز آثار مخرب و زيانباري به جاي مي نهد به گونه اي كه شخصيت آدمي از سلامت و كمال فطري دور مي شود و در سراشيب سقوط وهبوط قرار مي گيرد. اين خصلت ها به شكل پرده اي بر عقل و فطرت مي افتد و تصويري واژگونه از جهان و واقعيت هاي آن در برابر شخص قرار مي دهد. دراين حالت امكان هيچ گونه خطاب، تنبيه و هشدارباش فراهم نيست و شخص را نمي توان از حالتي كه در آن قرارگرفته رهايي بخشيد. او مصداق ناشنوا و نابيناي واقعي مي شود و به تعبير قرآن صم و بكم و عمي لايرجعون و لايعقلون مي گردد. به تعبير ديگر امكان بازگشت به فطرت سالم و تعقل براي او فراهم مي شود و يا به سختي امكان آن فراهم مي گردد. يكي از اين خصلت ها كه زاويه ديدي ديگر پديد مي آورد و شخص را تحت كنترل خود درمي آورد خصلت تعصب است. در نوشتار حاضر تلاش براين است تا اين خصلت برپايه آموزه هاي قرآن و تحليل و تبيين آن بازخواني گردد.

* * *

 

معناي تعصب

واژه تعصب از لفظ عصب گرفته شده و به معناي آن است كه شخص نسبت به چيزي واكنش هاي عاطفي و احساسي به دور ازهرگونه معيارعقلاني و عقلايي داشته باشد. در حقيقت احساسي قوي و شديد و عاطفي است كه برگرفته از وابستگي شديد به امري مي باشد. 
اين واژه در امور چندي چون امور اعتقادي و معرفتي به كار مي رود اما كاربرد اصلي و اصطلاحي آن كه در اين نوشتار نيز مورد نظر مي باشد، در مسائل خانوادگي و خويشاوندي است. بنابراين تعصب، خصلتي است كه شخص را به حمايت بي چون و چرا از خانواده و خويشان، چه ظالم باشند و چه مظلوم، وادار مي سازد. (لسان العرب، ابن منظور، ج9ص233) البته اين تعصب تنها نسبت به خويشان نزديك نيست، بلكه گاه نسبت به قوم و قبيله و يا كشور ويا نژاد و يا فرهنگ و زبان نيز مي تواند تحقق يابد. از اين رو شخص بي هيچ دليل عقلي و يا عقلايي و تنها بر پايه احساس و عواطف برخاسته از تعصبات خويشي وقومي و نژادي به دفاع از وي مي پردازد.

آثار تعصب در شخص و جامعه

براي شناخت اين خصلت، بهترين شيوه، بيان آثار و كاركردهاي آن در حوزه روان شناختي، فردي و اجتماعي است. به اين معنا كه با بررسي و تحليل آثار آن در شخص و جامعه مي توان با تعصب به عنوان خصلتي انساني آشنا شد.
يكي از مهمترين آثاري كه قرآن براي تعصب در حوزه فردي و روان شناختي آن را بيان مي كند، عدم دستيابي به شناخت است. به اين معنا كه تعصبات و تقليد كوركورانه از نياكان، مانع اصلي شناخت درست حقايق و ره يابي به آن است. افراد متعصب همه چيز را با معيارهاي گذشتگان و خويشان خويش مي سنجند. از اين رو هر انديشه و تفكري را كه در ميان خويش از سابقه و پيشينه اي برخوردار نباشد به عنوان انديشه باطل و نادرست به كناري مي نهند. تاكيد ايشان بر اين مسئله است كه ما اين مسائل و مطالب را تاكنون از گذشتگان و پدران خويش نشنيده ايم. اگر مطلب درست وحقي بود حتما گذشتگان آن را مطرح مي كردند و ما چيزي درباره آن مي شنيديم.
به نظر ايشان، گذشتگان به همه علوم و دانش ها وحقايق دست يافته اند و كمال، در آنان بوده است و كسي نمي تواند سخني فراتر از آنان بيان كند و يا بياورد. از اين رو باور ندارند كه كمالي درميان معاصران و يا آيندگان باشد كه گذشتگان بدان دست نيافته باشند. اين گونه است كه با هر شناخت جديد، مقابله مي كند و در برابر هر شناخت حقي مقاومت مي ورزند. (مومنون آيه24)
قرآن بيان مي كند كه تعصبات عامل مهمي در نفهميدن گفتار حق است؛ زيرا افراد متعصب حاضر نمي شوند تا به سخنان جديد كه مطلب تازه اي را بيان مي كند، گوش دهند.

علل حق ناپذيري

اين گونه است كه اهل تعصب ناتوان از شناخت حق و يا پذيرش آن مي شوند و خداوند به مسئله حق نا پذيري به عنوان يكي از آثار مهم تعصبات اشاره مي كند. در تحليل قرآن درباره علل حق ناپذيري اشخاص و عناد و انكار ايشان نسبت به آن، به مسئله تعصب اشاره شده و گفته مي شود كه تعصبات نه تنها عامل حق پذيري بلكه سدي بزرگ در برابر حق گرايي و رشد آن در اشخاص و افراد به شمار مي آيد.
قرآن در آيه170 سوره بقره مي فرمايد: هنگامي كه به ايشان گفته مي شود به حقايق فروفرستاده شده از سوي خدا ايمان آوريد با آن به مخالفت و مقابله برمي خيزند و مي گويند ما چون به انديشه ها و سنت ها و آداب اجدادي خويش انس و الفت گرفته ايم نمي توانيم برخلاف آن عمل كنيم و انديشه و بينش جديدي را بپذيريم.
تحليل قرآن دراين باره براين قرار گرفته است كه ريشه چنين رفتارهاي ضدحقانيت و مقاومت و مقابله با آن، درعدم اطاعت ايشان از عقلانيت است. از اين رو از آنان مي خواهد كه در مسئله تعقل كنند و با تفكر و به كارگيري عقل، خود را از بحران حق گريزي نجات دهند. درحقيقت آنچه عامل حق ناپذيري و حق گريزي ايشان است، عواطف و احساسات ضدعقلاني است. درحقيقت پدرانشان، امري و چيزي را بي بهره گيري از عقل و تعقل پذيرفته اند و آنان نيز كوركورانه بي بهره گيري از عقل و خرد درهمان راهي گام برمي دارند كه پيش از اين آنان كوركورانه رفته اند. تاكيد بر الفت و انس نشان مي دهد كه ايشان تنها برپايه عادت، اين كار را انجام مي دهند و براي فرار از تجدد و دگرگوني در بخشي از زندگي و اموري كه بدان عادت كرده اند، نمي خواهند به آموزه هاي حقاني وحي ايمان آورند.
قرآن در آيات 22 سوره زخرف و آيه78 سوره يونس نيز به مسئله عادت و عواطف و احساسات و با اشاره به مسئله پيروي از آثار وسنت هاي برجامانده از گذشتگان مي كوشد تا ايشان را به رفتار كوركورانه خود آگاه سازد. درحقيقت تعصبات است كه باعث مي شود خرافات و سنت هاي غيرعقلاني را همچنان نگه دارند و گام در همان راهي بگذارند كه گذشتگان بي خرد ايشان درآن راه يافته اند و سرشان به سنگ خورده است.

تعصب، مانع ايمان آوري

ممانعت و خودداري از ايمان آوردن، ازديگر آثار تعصبات كوركورانه است. شخص، هنگامي كه دربرابر حق، تنها با توجه به تعصبات قومي و قبيله اي موضع گيري مي كند نمي تواند در دل و قلب خويش به حق ايمان آورد و آن را بپذيرد. به اين معنا كه حتي اگر حق را بشناسد، تعصبات نژادي نمي گذارد كه آن حق به شكل ايمان در جان و دلش نفوذ كند و آن را باور نمايد. از اين رو قرآن تعصبات را عامل و سدي دربرابر ايمان آوري مردم متعصب مي شمارد. چنين تعصبات قومي درميان عرب ها به شكل شديدي وجود داشته است. 
قرآن تعصبات عربيت را مانع اصلي عدم ايمان آوري عرب ها به قرآن و توحيد پيامبر(ص) برمي شمارد. (يونس آيه 78 و انبياء آيه52 و 53 و بقره آيه 170 و شعراء آيه 198 و 199)
اين گونه است كه قرآن ريشه تقليد كوركورانه را در تعصبات مي داند. به اين معنا كه اشخاص متعصب از ديگران به ويژه اجداد و نياكان خويش تنها به عنوان آن كه خويش و هم نژاد وي هستند پيروي مي كنند و حاضر به پذيرش رفتارها و سنت ها و آيين هاي جديد هر چند عقلاني و موافق با فطرت و عقل سليم، نمي شوند. (بقره آيه 170و مائده آيه 104 و اعراف آيه 70 و هود آيات 62، 87، 109 و آيات ديگر)

گمراهي از دين

از آثار مخرب و زيانبار تعصبات در زندگي شخصي بايد به گمراهي از دين اشاره كرد. كساني كه گرفتار تعصبات مي شوند به سبب عدم شناخت حق و يا حق ناپذيري و تقليد كوركورانه و عدم ايمان به حقايق مخالف تعصبات، دچارگمراهي مي گردند. از اين روقرآن تعصب را زمينه ساز فرو رفتن انسان ها در گمراهي و گردابي هلاكت بار مي داند به گونه اي كه در نهايت سر از دوزخ در مي آورند. (مومنون آيات 53 و 54 و نيز فرقان آيات 41 و 42).
نتيجه چنين تعصبات و آثار مخرب آن درحوزه روان شناسي فردي و درحوزه عمل فردي و اجتماعي، به شكل گرايش به گناه (اعراف آيه 28و شعراء آيه 198و 200) بروز مي يابد.
اشخاص متعصب در منش ها و هنجارهاي اجتماعي، انسان هايي هستند كه به گناهكاري بزهكاري گرايش مي يابند. دل هايشان به جرم و جنايت ميل پيدا مي كند و از منش و كنش هاي سالم اجتماعي دور مي شوند. (همان) از اين رو امام سجاد (ع) مي فرمايد: تعصبي كه موجب مي شود شخص از نظر اسلام و قرآن گناهكار شمرده شود اين است كه او اشرار قوم خويش را از نيكان اقوام ديگر برتر و بهتر شمارد. (كافي ج 2 ص 233) به اين معنا كه شخص با اين تفكر، زمينه كمك به بزهكار و بدكار را فراهم مي آورد و ظلم و ستم را تجويز مي كند و به آن دامن مي زند.

انحراف از عدالت

انحراف از عدالت و مخالفت با آن از مهم ترين آثار مخرب و زيانبار تعصبات است كه قرآن بدان اشاره مي كند. (نساء آيه 135 و مائده آيه 8) به نظر قرآن بسياري از مخالفت هاي مردم با عدالت و تحقق آن درجامعه به سبب تعصبات ايشان نسبت به خويشان و اقوام و نژاد است. بسيار ديده شده و مي شود كه دو شخصي كه با هم وارد اداره و يا مركزي مي شوند با يكي با مهر و محبت برخورد مي شود و به ديگري كم محلي مي شود. اگر ريشه اين رفتارهاي دوگانه و متضاد را جست و جو كنيد در مي يابيد كه تنها به اين جهت شخصي مورد بي مهري و بي عدالتي قرار مي گيرد كه از قوم و نژاد و همزبان وي نبوده است. (همان)
بنابر اين ريشه بسياري از بي-عدالتي ها در جامعه را مي بايست در تعصبات افراد جست. از اين رو قرآن از مردم مي خواهد كه تعصبات را به كناري نهند و معيارهاي زندگي فردي و شخصي خويش را به دور از تعصبات قرار دهند.
رفتارهاي خشونت آميز نيز برخاسته از تعصبات است. كشتارها ونسل كشي هايي كه در جوامع متعددي چون بالكان و بوسني و هرزگوين و عراق و فلسطين اشغالي انجام شده و مي شود يا در جامعه بوروندي و رواندا در آفريقا رخ داد همه دراين مساله ريشه داشته است.
براين اساس قرآن از تعصب به عنوان عامل مهم و اساسي خشونت هاي بي-جا ياد مي كند. (مريم آيه 42 و 46) اين تعصبات به گونه اي بوده كه بسياري از انسانها را تنها به سبب همين عامل به آتش كين سوزاندند و يا كشتند. (انبياء آيه 68 و عنكبوت آيه 71 و 24 و صافات آيات 85 و 86 و 97)
كينه توزي ها (حجر آيه 31و 39 و نيز اعراف آيات11تا 17) و نافرماني ها (اعراف آيه 12و ص آيات 75 و 76) از ديگر آثاري است كه قرآن براي تعصبات بيان مي كند.

عوامل زمينه هاي پـيدايش تعصب

قرآن در بيان علل و عوامل ايجادي تعصب، از جهل و ناداني به عنوان مهم ترين عامل ياد مي كند. ياد انسانهايي گرفتار اين خصلت زشت اخلاقي و رفتار ناپسند و نابهنجار مي شوند كه شناخت درستي از موقعيت خود در هستي ندارند.(فتح آيه 26) بنابر اين جهل و ناداني ريشه بسياري از رفتارهاي زشت و نابهنجار اجتماعي است. از اين رو براي بازسازي افراد گرفتار تعصب مي بايست آنان را به موقعيت خود در هستي آشنا ساخت.
از آن جايي كه ريشه بسياري از نابهنجاري ها و صفات زشت و خصلت هاي نادرست را مي بايست درجهل و ناداني جست و ، قرآن بر اين نكته تاكيد مي كند و خواهان كسب دانش و آگاهي واقعي مي شود. اگر قرآن به مساله استكبار (صافات آيه 35 و 36) به عنوان عامل و يا زمينه ساز تعصبات اشاره مي كند؛ از اين روست كه شخص جاهل با عدم درك درست از موقعيت و جايگاه خود در هستي، گرفتار تكبر و غرور درحوزه بينشي و نگرشي مي گردد و همين غرور و تكبر است كه درحوزه رفتارهاي اجتماعي به شكل استكبار نسبت به ديگري بروز مي يابد. كساني كه خود و خويشان خود را بنا به علل و عوامل نادرست و معيارها و ملاك هاي باطل و برتر مي بينند، نسبت به خود و خويشان تعصب مي ورزند و رفتاري استكباري در پيش مي گيرند.

تفكر انحصار طلبي

از ديگر عواملي كه زمينه تعصبات را در آدمي فراهم مي آورد و او را به رفتارهاي زشت و ناپسند و بي عدالتي سوق مي دهد، تفكر انحصار طلبي است. افرادي بر اين باورند كه آنان تنها مي توانند به درجاتي از علم و دانش و يا مقاماتي انساني دست يابند. و اين توان و ظرفيت از عهده ديگران خارج است.
هركسي كه گمان مي كند حق را يافته و تنها اوست كه از اين ظرفيت و توان برخوردار است و يا اين حقيقت تنها در انديشه و روش و منش اوست، گرفتار تعصب مي شود و ديگر بر حقايق گوش نمي سپارد و حاضر به تغيير بينش و منش و كنش خويش نمي شود.
قرآن با اشاره به تفكر انحصار طلبي يهوديان و مسيحيان كه حق را تنها ازآن خود مي دانستند به آنان هشدار مي دهد كه همين تفكر نادرست موجب شده است كه تعصب بي جا ورزند و حاضر به شنيدن و پذيرش آيات وحياني قرآن و اسلام نگردند. (بقره آيه 135 و آل عمران آيه 72 و 73)
سلطه گري و كسب منافع مادي دنيوي و اشرافيت نيز از عوامل ايجادي و پديداري تعصب در انسان است. كساني كه مي كوشند تا بر ديگري تسلط يابند و چيره شوند و از آنان براي منافع دنيوي خويش سود برند خود را انسان هاي برتري مي دانند و در كنش هاي ارتباطي خويش با ديگران، منش و كنش تعصب را درپيش مي گيرند. تفكر اشرافيت و برتري نژادي و قومي، عامل اساسي تعصبات در ميان مردم است كه قرآن هم در تحليل علل و عوامل پيدايش تعصب آميز در ميان مردم به اين عامل اشاره مي كند. (ص آيه 5تا 7 و نيز نوح آيه 21 و 23) كفر و بي ايماني نسبت به خدا نيز عامل ديگري است كه در قرآن بدان اشاره شده است. از نظر قرآن كساني كه كافر شده و دل هاي ايشان به كفر گراييده، درحوزه عمل اجتماعي حميت هاي جاهلي را درپيش مي گيرند و براساس تعصبات قومي و نژادي با ديگري برخوردار مي كنند. درحقيقت كفر به حقايق و واقعيت هاي هستي موجب مي شود اموري در زندگي بشر، اساسي و اصلي شود كه در بينش و تفكر اصيل و وحياني از هيچ جايگاهي برخوردار باشد. دگرگوني معيارهاي ارزش گذاري و سنجش كه از راه كفر پديد مي آيد موجب مي شود تا شخص به جاي آن كه تقوا را معيار برتري قرار دهد و دور شدن از زشتي ها و پلشتي هاي ضد فطرت سالم را اصالت بخشد و اموري را اصالت مي بخشد كه هيچ گونه ارتباطي با فطرت سالم و عقلانيت فطري ندارد. اين گونه است كه در انديشه و بينش و نگرش ايشان مسايلي چون تعصبات قومي به عنوان معيار عمل قرار مي گيرد و با ديگري بر اساس آن رفتار مي كنند. (فتح آيه 26)
به هر حال تغيير معيارهاي سنجش و داوري به سبب بينش برخاسته از كفر از اصلي ترين علل و عوامل ايجادي تعصبات و اموري نابهنجار از اين دست مي باشد. اين اساس پيامبر با مبارزه با همه اين عوامل ايجادي تعصبات مي كوشد تا مردم را به سوي راه درست در زندگي فردي و اجتماعي سوق دهد. رفتارهاي به دور از تعصب پيامبر (ص) و مومنان راستين براي اين بود تا به شكل عملي با اين نوع تفكر و منش و كنش ارتباطي در جامعه خويش مبارزه كنند. (فتح آيه 26) آن حضرت (ص) با تغيير بسياري از امور و مسايل كه بر پايه تعصبات، شكل و سامان داده شده بود كوشيد تا معيارهاي سنجش و داوري را تغيير دهد آن حضرت در مساله آب دهي به حاجيان و امور بسيار ديگري از اين شيوه استفاده كرده است.

بردباري سلاح مبارزه با تعصب

يكي از كاربردي ترين و كارآمدترين سلاح ها براي مبارزه با هرگونه تعصب هاي جاهلانه، بهره گيري از آرامش و بردباري است. قرآن به مومنان پيشنهاد مي كند كه براي مبارزه با تعصبات جاهلي مي بايست از اين سلاح به خوبي بهره گيرند. پيامبر (ص) و مومنان براي مبارزه با تعصبات جاهلي با بهره گيري از سلاح آرامش و بردباري توانستند انديشه ها و تعصبات جاهلي را در جامعه قرآني مدينه در دوره حكومت خويش ريشه كن كنند. (فتح آيه 26) هر چند كه اين تعصبات پس از آن حضرت (ص) با توطئه هاي منافقان داخلي و كافران واقعي، دوباره سر برآورد و آثار و زخم هاي آن در حوادث و رخدادهاي پس از عصر پيامبر (ص) به ويژه در انتخاب نظام سياسي اسلام و گزينش خليفه و هم چنين حوادث و رخداد خونبار كربلا خود را نشان داد.
براي مبارزه با هرگونه تعصبات جاهلي، لازم است كه با توكل و بهره گيري از ابزارهاي آرامش و بردباري به مقابله و مبارزه با اين خصلت زشت برخاست و تعصبات را از ريشه بركند. اين امر به همگان ضروري و بايسته است؛ زيرا تعصبات جاهلي و جاهلانه در هر كسي عامل بسياري از گمراهي هاي فكري و جرم و جنايت و بي عدالتي و رفتارهاي نابهنجاري اجتماعي است. از اين رو خداوند در قرآن به كساني كه تعصبات جاهلي را در رفتار و كنش و منش خويش در پيش گرفته اند عذاب الهي وعده مي دهد و از آنان مي خواهد كه با دست كشيدن از آن، راه راست و اعتدال و عدالت را در پيش گيرند. (انعام آيه 124 و فرقان آيه 42 و لقمان آيه 21 و فتح آيات 25 و 26)
به هر حال از نظر قرآن تعصبات قومي بر خلاف ديدگاه ارزشي قرآن است و آن چه مي بايست معيار داوري و منش رفتار اجتماعي در جامعه قرار گيرد تقوا است كه فضيلت آدمي بدان سنجيده مي شود. (حجرات آيه 3 و شعراء آيات 198 و 199 و فصلت آيه 44)
در تحليل قرآن تعصب مترفان (ز خرف آيه 23)، مجرمان (صافات آيات 34 و 36)، مسيحيان (بقره آيه 120 و 125)، يهوديان (همان) و مشركان (فرقان آيات 41 و 42) برخاسته از امري نادرست است و ريشه در جهل ناداني و انتخاب معيارهاي نادرست و خلاف واقع دارد. از اين رو از آنان مي خواهد با كنار گذاشتن آن و كسب دانش و شناخت نسبت به حقايق هستي و واقعيت هاي خود و جهان، خود را از بيماري هاي قلبي تعصب رهايي و نجات بخشند و تقوا را پيشه خود سازند. (فتح آيه 26) زيرا تقوا كه به معناي دوري از هرگونه پلشتي عقلي و عقلايي و شرعي است موجب مي شود تا در رفتارهاي اجتماعي، معروف ها و سنت ها و آداب و اخلاق پسنديده را معيار و ملاك منش و افراد كنش خويش قرار دهند.

علي باقرزاده

 منبع:http://www.maarefquran.org/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:45 ] [ شعیب ملازهی ]

تعصب از منظر روان‌پزشکي چگونه تعريف مي‌شود؟
تعصب در تعريف عام نوعي علاقه شديد و حساسيت مفرط در مورد موضوع يا ارزشي است كه فرد متعصب در مورد آن نمي‌تواند بي‌تفاوت بماند. از نظر روان‌شناختي هم اين تعريف تقريباً به همين شكل پذيرفته شده است. هر چند در اين علم، حساب علاقه مفرط از تعصب كوركورانه جداست، در حالي كه از نظر عموم بعضاً برخي علاقه‌هاي فراوان جزو تعصبات محسوب مي‌شوند. في‌المثل اگر كسي طرفدار يك تيم ورزشي باشد و هر هفته به تماشاي بازي‌هاي آن تيم برود، از نظر مردم متعصب محسوب مي‌شود در حالي كه از ديدگاه روان‌شناختي اين مساله مي‌تواند طبيعي تلقي شود.


تعصب از ديدگاه روان‌شناسان چه تفاوتي با ديدگاه جامعه‌شناسان دارد؟

از منظر روان‌شناختي، تعصب حاصل دو نوع مكانيسم دفاعي غيرانطباقي در افراد است؛ يکي آرماني‌سازي و ديگري فرافکني. يعني فرد احساس بي‌كفايتي عميقي در ناخودآگاه خود دارد و بنابراين از يك سو آرزوها و آمال خود را در برخي ارزش‌ها و الگوها به صورت مفرط، «آرماني‌سازي» مي‌كند؛ يعني آنها را غيرقابل شكست و نقدناپذير تصوير مي‌كند و از سوي ديگر، با «فرافكني»، هرگونه ناتواني و بي‌ارزشي را به طرف مقابل نسبت مي‌دهد. اما از نظر جامعه‌شناسان تعصب بيشتر يك عامل فرهنگي است كه تحت تأثير نگرش‌هاي آموخته شده ايجاد مي‌شود؛ به عنوان مثال، وقتي يك جوان ناموفق در درس و كار بر سر شكست تيم محبوبش با هم‌سن و سالان طرفدار تيم رقيب درگير مي‌شود، در واقع با «هميشه قهرمان خواهي تيم محبوب»، ناكامي‌هاي شخصي‌ را در درون خودش جبران مي‌كند، در حالي كه در اين وضعيت ظرفيت كنار آمدن با پيروزي رقيب را هم ندارد و او را هميشه ضعيف و شكست خورده مي‌خواهد. از سوي ديگر، جامعه‌شناسان معتقدند كه چنين جواناني تحت تاثير الگوهاي خانواده و جامعه ياد مي‌گيرند كه طرفدار تيم‌هاي معروف باشند و در ورزشگاه هم مانند صدها نفر ديگر به خشونت دست بزنند چون همين رفتارها را به‌عنوان نشانه‌هاي تعصب و ابراز علاقه به تيم محبوبشان ياد گرفته‌اند.


حالا در بحث تعصب، آيا مي‌توانيم تعصب هنجار يا معقول هم داشته باشيم؟
بله، آن نوع از تعصب كه از نظر عموم به عنوان تعصب هنجار يا مطلوب شناخته مي‌شود، در واقع از نظر علم روان‌شناسي در دسته علاقه‌مندي‌هاي فراوان توأم با واقع‌بيني قرار مي‌گيرد كه طبعاً جزيي از ساختار سالم انسان به حساب مي‌آيد ولي بايد توجه داشته باشيم كه هرجا كه در مسير دفاع از يك ارزش يا عنصر اجتماعي يا فردي دچار آرماني‌سازي غيرمنطقي و انتقادناپذيري و متهم‌سازي شده‌ايم حتماً در معرض خطر تعصب كوركورانه هستيم. در اينجا باز به مثال قبلي برمي‌گرديم؛
يعني اگر تيم خود را دوست داريد و تشويق مي‌كنيد و از اين کار لذت مي‌بريد و تفريح خوب و بي‌خطري داريد، در حال انجام يك رفتار سالم هستيد ولي اگر ظرفيت شكست تيمتان را به هيچ وجه نداريد يا عصباني و غمگين مي‌شويد و با ديگران درگيري ايجاد مي‌كنيد و براي توجيه اين ناكامي‌ از استدلال‌هاي غيرمنطقي استفاده مي‌كنيد و زمين و زمان را متهم مي‌سازيد حتما دچار نوعي تعصب كوركورانه شده‌ايد كه به جاي آرامش براي شما تنش به همراه دارد.


اين تعصب ناهنجار احتمالا باعث مي‌شود که خيلي از رابطه‌هاي بين‌فردي هم به هم بريزد؛ اين‌طور نيست؟
همين‌طور است. اولاً موجب ايجاد ناراحتي و كدورت بين افراد مي‌شود. ثانياً نوعي دفاع بد از يك ارزش به حساب مي‌آيد و ثالثاً به خشم و اندوه و اضطراب در فرد متعصب منجر مي‌شود، به‌طوري كه حتي مي‌تواند به بروز حملات قلبي يا عود بيماري‌هاي خاموش در حين هيجان‌زدگي شديد منجر شود.


اصلا تعصب از کجا مي‌آيد؟ ريشه‌اش چيست؟
زمينه‌هاي تعصب با توجه به فرهنگ و سواد و شخصيت قبلي افراد متفاوت است ولي معمولاً شامل مذهب، نژاد، هنر يا ورزش مي‌شود؛ چرا كه اين موضوعات قابليت آرماني شدن دارند. تيپ شخصيتي هر فرد مي‌تواند تعيين‌كننده نوع تعصب او باشد و در انتخاب نوع ورزش يا تيم ورزشي يا نوع هنرمند مورد علاقه‌اش موثر باشد، مثلا شخصيت آنهايي كه تيم‌هاي فوتبال گمنام و سخت‌كوش را دوست دارند با كساني كه تيم‌هاي معروف و با استعداد را مي‌پسندند، متفاوت است.

چطور تعصب را مديريت کنيم؟
راه مناسب،‌ در پيش گرفتن منطق و واقع‌بيني و انتقادپذيري است. در واقع بايد بدانيم كه وقتي براي برخي موضوعات ارزش‌ بيش از حد قايل مي‌شويم به نوعي در حال جبران ضعف‌هاي اعتماد به نفس خود هستيم. نبايد راه‌حل فراموشي تمام مشكلات و ناكامي‌هايمان را در موفقيت تيم محبوب‌مان بدانيم. در واقع، يك جامعه با اعتماد به نفس و موفق بايد در همه زمينه‌ها توانمند باشد و البته ظرفيت تحمل ناكامي‌هاي موقت را هم داشته باشد.

منبع:http://www.daneshju.ir/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:40 ] [ شعیب ملازهی ]
روشهای از بین بردن تعصب:

1- تکنیک قدرت عواطف:

عواطف به تفکر و انتخابهای ما نیرو می بخشد. عواطف به منزله محرک تفکر و انتخابهای ما در زندگی عمل می کنند.در واقع حدود نود درصد تصمیمات در حالت عاطفی اتخاذ می شوند و سپس از منطق برای توجیه آنها استفاده می شود. بنابراین بهترین روش استفاده از همین حالت عاطفی برای به چالش کشاندن همان موضوع مورد تعصب است

2-ایجاد تضاد: تکنیک 2 از دو فرایند قدرتمند روان شناختی استفاده می کند : حمایت اجتماعی و ناهماهنگی شناختی: وقتی ما دیگران را می بینیم که کاری انجام می دهند به خصوص کسانی که به انها احترام می گذاریم و تحسین شان می کنیم برانگیخته می شویم که تا دیدگاه و رفتار مشایه با انها را اتخاذ کنیم. ناهماهنکی شناختی را می توان از تفاوت باور و عمل فرد در انجام کاری در نظر گرفت . وقتی چنین تناقضی اتفاق می افتد فرد یه کنظور کاستن از فشار ناشی از چنین تناقضی، به یک استراتژی منطقی نیاز دارد.

3- رفتارهایی از روی مهربانی: اگر یک متعصب کسی را تحقسر می کند از فرد تحقیر شده بخواهید که نسبت به فرد متعصب مهروزی کند در واقع بروز چنین عملی برای فرد متعصب باعث تعدیل در مواضع و باورهای آن شخص خواهد شد

4- تکنیک هوستون ، ما با هم ارتباط داریم: تحقیقات نشان می دهد که وقتی گروههای مختلف در ادر موقعیت اجتماعی مشابه با هم و در جهت هدف مشترک کار می کنند نعصباتشان کاهش پیدا می کند

منبع:http://atupsychology.blogfa.com/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:32 ] [ شعیب ملازهی ]

باز هم حرفی دوستانه ،

باز هم حرفی تکراری

حرفی به تو دوست عزیز

تا شاید که همدرد من شوی،

یا شاید راهی برای یکی شدن یافتیم

برای یکدل شدن ، یک رنگ شدن

برای دوری از خودخواهی ، خودبینی و تبعیض و تنفر و جدایی

و  حرف اول و آخر این صفحه  به آنانی که از نفاق و تفرقه بیزارند:

تعصب کارآترین ابزار شیطان (اهریمن یا پلیدان) برای جدایی انسانهاست و احساسات پوچ، پرده ایست که حقیقت(راستی و درستی) را از ما نهان خواهد ساخت.

تعصب یا پیش داوری، پافشاری بدون دلیل و غیر قابل اثبات فلسفی یا تجربی را گویند. ریشهٔ تعصب عشق و علاقه کورکورانه به یک عقیده یا شخصی می‌باشد که باعث می‌شود که انسان به راحتی حرف بی‌دلیل یا بدون دلایل کافی را نه تنها بپذیرد بلکه بر روی آن پافشاری هم داشته باشد. نقطه مقابل تعصب تنفر و کینه و ... است که نفرت بی دلیل یا بدون دلایل کافی از عقیده یا شخصی است.

دو نمونه از بارزترین تصمیم گیریهای کورکورانه و متعصبانه که باعث می شوند تا انسانها از تحقیق و حقیقت جویی دور شوند و در نهایت منجر به جدایی گردد :

1- تعصب اعتقادی (دینی ، مذهبی ، مکتبی ، ....)

2- تعصب اجتماعی (نژادی ، ملیتی ، محلی....)

پس در رابطه با تعصب اعتقادی که اکثر نزاعها و جداییها بر سر آن است ، یادآور می شویم که :

- در دین هیچ اجباری نیست، راه هدایت و ظلمت بر همگان روشن گردیده.

- به ریسمان الهی چنگ بزنید و فرقه فرقه نشوید.

- بهترین راه نزد خدا ، پرهیز از خودخواهیست و تسلیم شدن در برابر آنچه پروردگار می خواهد.

در زندگی ،

خودمان قاضی خودمان باشیم وحق را به حقیقت دهیم نه به آنچه از آن ماست و به ما نسبت دارد

آری،

راستی و درستی را آنسوی تعصب خواهیم یافت.

 

 منبع:http://4sat.rozfa.com/

[ جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, ] [ 17:18 ] [ شعیب ملازهی ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

سلام به شما بازدید کننده ی محترم,سپاس از اینکه وبلاگ ما رو برای بازدیدتان انتخاب نموده اید،امیدوارم با ارائه پیشنهادات و انتقادات سازنده با ما همکاری داشته باشید،دوستان اگر مطالبی در این زمینه دارید به ایمیل بنده ارسال نمایید "mollazahishoeib@yahoo.com" تا به اسم خودتان در وبلاگ به نمایش بگذاریم به امید روزی که جهانی عاری از تعصب داشته باشیم و همه با هم مهربان باشیم...
آرشيو مطالب
امکانات وب

امارگیر حرفه ای سایت

  • کد نمایش افراد آنلاین


  • کد متحرک سازی عنوان وب

  • لیزر
  • لیزر حرارتی
  • تبلیغات اینترنتی